11/01 1391

انشاء با موضوع شعر

انشاء با موضوع شعر

انشاء با موضوع شعر

 موضوع انشاء

 از شعر زير چه مفهومي را برداشت ميکنيد 

از اون بالا کفتر ميايه يک دانه دختر ميايه

 سيا بغل جا جا ، تو منه ديوانه کردي

 مـــدادم را در قــــلب سفيد کاغذ فــــشار مي دهـــــم تا انشاء ام آغاز شود . اين شعر خيلي با مفهوم ميباشد و من از اين شعر خيلي برداشت ميکنم. ما هميشه از داخل تلويزيون نگاه ميکنيم و پدر من خيلي توي کف اين دختر افغانيه ميباشد و مادرم غيرتي ميشود و به همين دليل پدرم هر شـــــــب شام نخورده ميباشد. مادرم وقتي که خيلي قاطي مي باشد در غذاي پدرم مرگ موش ميريزد ولي پدرم خيلي قوي است و هنوز زنده ميباشد. ما اين شعر را در ماشين گوش ميدهيم و پدرم جو زده ميباشد و ما خــــيلي حال ميکنيم. پدرم اين شعر را براي مادرم ميخواند و به او ميگويد، اي دخــتر افغاني من يه ايراني هستم  ولي مادرم خيلي شاکي ميباشد و با يك توگوشي جانانه به پدرم مي کوبد. ما خيلي به مهماني ميرويم و يکبار پدرم در يک مهماني با اين آهنگ در حال انجام حرکات موزون بود که ما را گرفتند و تا صبح در بازداشت بوديم و خـــيلي خوش گذشت. پدر من هميشه توي حمام اين آهنگ را ميخواند و خيلي صداي پدرم فالش ميباشد و مادرم آبگرمکن را خاموش ميکند و پدرم هميشه بـــــــــعد از حمام به صورت قنديل ميباشد. پدر من هر شب به برنامه عسل جون زنگ ميزند و خيلي آهنگ در خواست ميکند ولي همه دارند دنبال گيتار اون آقاي تو دماغي ميگردند و کسي به حرفهاي پدر من گوش نميدهد. من و پدر و مادرم شعر و ادبيات را خيلي دوست داريم و من از اين شعر خيلي خوشم مي آيد. و اين بود انشاء من

 

نگاره ها

اشتراک در تلگرام