02/29 1395
داستان شهر دزدها
شهري بود که همة اهالي آن دزد بودند. شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمي داشت و از خانه بیرون میزد براي دستبرد زدن به خانه يک همسايه. حوالي سحر با دست پر به خانه برمي گشت، به خانه خودش که آنرا هم دزد زده بود. به اين ترتیب، همه در کنار هم به خوبي و خوشي زندگي میکردند. چون هرکس از ديگري مي دزديد و او هم متقابلاً از ديگري، تا آنجا که آخرين نفر از اولي مي دزديد.
02/29 1395
سخنان ژان پل سارتر
از همه اندوهگين تر شخصي است كه از همه بيشتر مي خندد
02/07 1392
اثبات رابطه نامشروع
یک ﺧﺎﻧﻢ ایرانی برای ﺩﯾﺪﻥِ ﭘﺴﺮﺵ همایون که در پاریس مشغول تحصیل بود به فرانسه رفت که در آنجا با واقعیتی تلخ روبرو گشت و آن اینکه پسرش با یک دختر فرانسوی هم اتاق بود.