10/04 1391

زندگی جاویدان

 زندگی جاویدان

زندگی جاویدان

روزی فرا خواهد رسید که جسم من ، زیر ملحفه سفید پاکیزه ای که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار می گیرد و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند. آن لحظه فرا خواهد رسید که پزشکان از من قطع امید کرده و بگویند دچار مرگ مغزی شده ام و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است. در چنین روزی، تلاش نکنید با استفاده از دستگاه و توسل به زمین و زمان ، زندگیم را به من برگردانید.

 

 این را بستر مرگ من ندانید

 بگذارید آن  بستر زندگیم باشد

 بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند

 بگذارید در جسم چندین نفر دیگر زنده بمانم

 بگذارید اگر به زندگی من امیدی نیست امید به زندگی چند نفر دیگر بازگردد

 بگذارید جلوه پاک انسانیت در سیمای خاکی بشر تجلی کند

 بگذارید روح پاک خداوندی در کالبد بی ارزش من دمیده شود

 چشمهایم را

به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب، چهره یک نوزاد و شکوه عشق یک زن را ندیده است

 قلبم را

به کسی هدیه بدهید که از قلب ، جز خاطره دردهایی پیاپی و آزار دهنده ، چیزی به یاد ندارد

  خونم را

به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند تا زنده بماند و نوه هایش را ببیند

  کلیه هایم را

به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که هر هفته خون او را تصفیه می کند

  استخوان هایم، عضلاتم، تک تک سلول هایم و اعصابم را

به پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید تا لذت دویدن را درک کند

  هر گوشه از مغز مرا بکاوید و سلول هایم را

به پسرک لالی پیوند بزنید تا بتواند با صدای دو رگه فریاد بزند

به دخترک ناشنوایی پیوند بزنید تا زمزمه باران را روی شیشه اتاقش بشنود

 

آنچه را که از من باقی می ماند

بسوزانید و خاکسترم را به دست باد بسپارید، تا گلها بشکفند

 اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید

بگذارید خطاهایم، ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند

 گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید

 عمل خیری انجام دهید یا به کسی که نیازمند شماست، کلام محبت آمیزی بگویید

اگر گاهی دوست داشتید مرا نیز یاد کنید

اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید

 همیشه زنده خواهم ماند و زندگی خواهم کرد

یک زندگی همیشه جاویدان

 

 نگاره ها

اشتراک در تلگرام