10/16 1391

قانون عشق بازی

قانون عشق بازی 

قانون عشق بازی

 عده ای چنان غنی هستند که پیوسته بزمشان برپاست

عده ای دیگر چنان محتاجند که پیوسته اشکشان پیداست

عجب روزگار غریبی است

یکروز در اوج عزتیم،روزی دیگر در حضیض ذلت

چه داستان عجیبی دارد این دنیا و روزگار

اما عجیب تر از آن،جایی است که ایستاده ام

نمی دانم جایی که ایستاده ام تقدیر من است یا تقصیر من

اما وقتی یافته هایم را با باخته هایم چرتکه می اندازم

می بینم که عمر و جوانیم را باخته ام اما خیالی نیست

قدرت و زیباییم را باخته ام،بازهم خیالی نیست

چون خدا را یافته ام،هرچه باخته ام اهمیتی ندارد

 

حال که خدا را یافته ام

آموختم که تمام ماجراهای زندگی فقط قانون عشق بازی خدا با ماست

آموختم که تمام فراز و نشیب های زندگیمان،امتحان ما هستند

آموختم که مشکلات و محدودیتهای زندگیمان،سهم ما هستند

آموختم که خداوند بیش از هر کس دیگری به من عشق می ورزد

آموختم که سخت ترین نمایش به بهترین بازیگر تعلق دارد

پس هیچگاه شاکی سختیهای دنیا نباش

شاید بهترین بازیگر خدایی

 

نگاره ها

اشتراک در تلگرام