05/19 1394

سخنان گابریل گارسیا ماركز 1

سخنان گابریل گارسیا ماركز سری 1

سخنان زیبا و جملات ماندگار گابریل گارسیا مارکز، یکی از برجسته‌ترین نویسندگان قرن بیستم و دریافت‌کننده‌ جایزه‌ نوبل

 

دوستت دارم، نه بخاطر شخصیت تو، بلكه به خاطر شخصیتی كه من در هنگام با تو بودن پیدا می كنم.

 

هیچ كس ارزش اشك های تو را ندارد و كسی كه چنین ارزشی دارد باعث اشك ریختن تو نمی شود.

 

اگر كسی تو را آنطور كه می خواهی دوست ندارد، به این معنی نیست كه تو را با تمام وجودش دوست ندارد.

 

دوست واقعی كسی است كه دست تو را بكیرد ولی قلب تو را لمس كند.

 

بدترین شكل دلتنگی برای كسی آن است كه در كنار او باشی و بدانی كه هرگز به او نخواهی رسید.

 

هرگز لبخند را ترك نكن، حتی وقتی ناراحتی، چون هر كس امكان دارد عاشق لبخند تو شود.

 

تو ممكن است در تمام دنیا فقط یك نفر باشی، ولی برای بعضی افراد، تمام دنیا هستی.

 

هرگز وقتت را با كسی كه حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، نگذران.

 

شاید خدا خواسته است كه ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس افراد مناسب را، به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر می توانی شكر گذار باشی.

 

به چیزی كه گذشت غم نخور و به آنچه پس از آن آمد لبخند بزن.

 

همیشه افرادی هستند كه تو را می آزارند، با این حال همواره به دیگران اعتماد كن و فقط مواظب باش به كسی كه تو را آزرده دوباره اعتماد نكنی.

 

خود را به فرد بهتری تبدیل كن و مطمئن باش كه خود را نمی شناسی قبل از اینكه فرد دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد.

 

زیاد از حد خود را تحت فشار نگذار، بهترین چیزها زمانی اتفاق می افتد كه انتظارش را نداری.

 

اگر خداوند فقط و فقط تکه‌ای زندگی در دستان من میگذارد٬ به هر کودکی دو بال هدیه می دادم٬رهایشان می کردم تا خود بال گشودن و پرواز را بیاموزند.

 

آه خدایا، آنها نمی دانند زمانی پیر خواهند شد که دیگر نتوانند عاشق شوند.

 

اگر خداوند فقط و فقط تکه‌ای زندگی در دستان من می گذارد٬ درسایه ‌سار عشق می‌آرمیدم و به انسانها نشان می دادم که دراشتباهند که گمان کنند وقتی پیرشدند دیگر نمی توانند دلدادگی کنند و عاشق باشند.

 

اگر خداوند قطعه کوچکی زندگی به من ارزانی می‌داشت کمتر می‌خوابیدم و دیوانه‌وار رویا می دیدم، چرا که می‌دانستم هر دقیقه‌ای که چشمهایمان را برهم می‌گذاریم٬ شصت ثانیه نور را ازکف می‌دهیم.

 

خداوندا٬ اگر دل در سینه ام همچنان می تپید تمامی تنفرم را بر تکه یخی می‌نگاشتم و سپس طلوع خورشیدت را انتظار می کشیدم.

 

خداوندا٬ اگر تکه‌ای زندگی می‌ داشتم٬ نمی‌ گذاشتم حتی یک روز از آن سپری شود بی‌آنکه به مردمانی که دوستشان دارم٬ نگویم که عاشقتان هستم.

 

اشتراک در تلگرام