ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

سخنان حسین پناهی 5

 سخنان حسین پناهی سری پنجم

سخنان حسین پناهی

سرودی برای مادران

پشت ديوار لحظه ها هميشه کسی می نالد

چه کسی او؟

زنی است در دوردست های دور،زنی شبيه مادرم

زنی با لباس سياه که بر رويشان 

شکوفه های سفيد کوچک نشسته است

رفتم و وارت ديدم چل ورات

چل وار کهنت وبردس بهارت

پشت ديوار لحظه ها هميشه کسی می نالد

و اين بار زنی به ياد سالهای دور

سالهايی که در کدورت گذشت

پير و فراموش گشته اند

می نالد کودکی اش را

ديروز را ، ديروز در غبار را

او کوچک بود و شاد

با پيراهنی به رنگ گلهای وحشی

سبز و سرخ و همراه او مادرش

زنی با لباس های سياه که بر رويشان

شکوفه های سفيد کوچک نشسته بود

زير همين بلوط پير

باد زورش به پر عقاب نمی رسيد

ياد می آورد افسانه های مادرش را

مادر،اين همه درخت از کجا آمده اند

هر درخت اين کوهسار،حکايتی است دخترم

پس راست می گفت مادرم

زنان تاوه در جنگل می ميرند

در لحظه های کوه و سالهای بعد

دختران تاوه با لباس های سياه که

بر رويشان شکوفه های سفيد نشسته است

آنها را در آوازهاشان می خوانند

هر دختری مادرش را

رفتم و وارت ديدم چل وارت

چل وار کهنت وبردس نهارت

خرابی اجاق ها را ديدم در خرابی خانه ها

و ديدم سنگ های دست چين تو را

در خرابی کهنه تری

پشت ديوار لحظه ها هميشه کسی می نالد

و اين بار دختری به ياد مادرش

 

ساده دل

دل ساده برگرد و در ازای يک حبه کشک سياه شور

گنجشک ها را از دور و بر شلتوک ها کيش کن

که قند شهر دروغی بيش نبوده است

 

بارون

همه اينو می دونن

که بارون

همه چيز و کسمه

آدمی و بختشه

حالا ديگه وقتشه

که جوجه ها را بشمارم

چی دارم چی ندارم

بقاله برادرم

می رسونه به سرم

آخر پاييزه

حسابا لبريزه

يک و دو ،هوشم پريد

يه سياه و يه سفيد

جا جا جا

شکر خدا

شب و روزم بسمه

 

تاسه

در گهواره از گريه تاسه می رود

کودک کر و لالی که منم

هراسان از حقايقی که چون باريکه ای از نور

از سطح پهن پيشانيم می گذرد

خواهران و برادران

نعمت اندوه و رنج را شکر گذار باشيد

هميشه فاصله تان را با خوشبختی حفظ کنيد

پنج يا شش ماه

خوشبختی جز رضايت نيست

به آشيانه با دست پر بر می گردد پرستوی مادر

گمشده در قنديل های ايوان خانه ای که سالهاست از ياد رفته است

خوشا به حالتان که می توانيد گريه کنيد بخنديد

همين است

برای زندگی بيهوده دنبال معنای ديگری نگرديد

برای حفظ رضايت

نعمت انتظار و تلاش را شکرگزار باشيد

پرستوهای مادر قادر به شکارش بچه هاشان نيستند

 

نگاره ها