10/23 1391

سخنان دکتر شریعتی 1

سخنان ماندگار دکتر علی شریعتی سری اول

سخنان ماندگار دکتر شریعتی

دکترعلی شریعتی، اسطوره ای که با تفکرات و عقایدش توانست چهره واقعی اسلام پاک را در دوران طاغوت به نمایش بگذارد، استاد فرزانه ای که زندگیش را در راه روشنگری بشریت فدا نمود و معلم  شهیدی که  برای دفاع از اسلام واقعی و کرامت انسانی توسط حاکمان وقت برتابیده نشد و توسط نظام حاکم در اویل دهه پنجاه تبعید گردید و به شکل مرموزی به شهادت رسید ولی به استناد آموزه های دینی ما و آیه شریفه «جاء الحق و ذهب الباطل» دیدیم که تبعیدکنندگان استاد حق گوی کشور،همه رفتند و هیچ بجای نگذاشتند اما استاد فرزانه ایران زمین،برای تا ابد ماندن رفت و اکنون جملات عاشقانه اش،گفتار عارفانه اش و کتابهایش تا ابد خواهد ماند و روشنگر راه حق طلبان و واقع گرایان خواهد بود. در ادامه این مطلب از سایت نگاره ها،تعدادی از سخنان جاودانه دکتر شریعتی را ملاحظه میفرمائید که هر کدام جای ساعتها تامل دارد.

 

راه تقرب خدا در اسلام ، تعقل است نه تعبد

 

فرد در موقعی ساخته می شود که کوشش می کند تا دیگران را بسازد

 

پروردگارا

به من آرامش ده تا بپذيرم آنچه را که نمي توانم تغيير دهم

دليري ده تا تغيير دهم آنچه را که مي توانم تغيير دهم

بينش ده تا تفاوت اين دو را بدانم

 

مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنيا و مردم آن مطابق ميل من رفتار کنند

 

آنجا كه چشمان مشتاقی برای انسانی اشك می ریزد

زندگی به رنج كشیدنش می ارزد

 

مهربانی جاده ای است که هرچه پیش می روند خطرناک تر می گردد


اسلام منطقی تر و جدی تر از آن است که به آنچه در زندگی بی ثمر

است و بر روی اذهان بی اثر،در آخرت پاداش دهد و عملی که نه برای

خلق خدمتی باشد و نه برای خود،اصلاحی، ثواب داشته باشد


همیشه حرفهایست برای گفتن و حرفهایست برای نگفتن

ارزش هر انسان به حرفهایست که برای نگفتن دارد

حرفهایی اهورایی و برآمده از دل


خدايا به من زيستني عطا کن

که در لحظه  مرگ بر بي ثمري لحظاتي که براي زيستن گذشته است

حسرت نخورم و مردني عطا کن که بر بيهودگيش سوگوار نباشم

براي اينکه هر کس آنچنان مي ميرد که زندگي مي کند

خدايا چگونه زيستن را به من بياموز،چگونه مردن را خود خواهم آموخت

 

خدايا رحمتي کن تا ايمان ، نان ونام برايم نياورد

قدرتم بخش تا نانم را و حتي نامم را در خطر ايمانم افکنم

تا از آنهايي باشم که پول دنيا را مي گيرند و براي دين کار مي کنند

نه از آنهايي که پول دين مي گيرند و براي دنيا کار مي کنند

 

ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر

مرا با کسبه دین ، یا حَمَله تعصب و عمله ارتجاع هم آواز کند

که آزادی ام اسیر پسند عوام گردد

که دینم در پس وجهه دینی ام دفن شود

که عوام زدگی  مرا مقلّد تقلید کنندگانم سازد

که آن چه را حق می دانم به خاطر آن که بد می دانند کتمان کنم

 

زن عشق می كارد و كینه درو می كند

 دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر

میتواند تنها یك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر

برای ازدواجش  در هر سنی  اجازه ولی لازم است

تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی

در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ...  

او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی

 او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد

او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی

 او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر



عاقلانه ازدواج کن تا عاشقانه زندگی کنی 

 

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم

که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم،این زندگی من است

 

ساعت ها را بگذارید بخوابند ، بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست

 

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند

پرهایش سفید می ماند ولی قلبش سیاه میشود

 

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست

اسراف محبت است

 

خدایا به هر که دوست می داری بیاموز

که عشق از زندگی کردن بهتر است

 به هرکه دوست تر می داری بچشان

که دوست داشتن از عشق برتر

 

با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو

در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش

 

حوادث،انسان های بزرگ را متعالی و آدم های کوچک را متلاشی میکند

 

زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد زیبایی بدنش را نشان نمی دهد

 

دو پدیده را مردم یا عوام نمی توانند از هم سوا کنند

یکی شور مذهبی است یکی شعور مذهبی

این دو ربطی به هم ندارند اما آن کسی که شور مذهبی دارد

خیال میکند که شعور مذهبی هم دارد

 

در برابر وحشیانه ترین تازیانه ها،سکوت مردانه و غرور آمیز مرد

نباید بشکند و در برابر هیچ دردی،لب مرد به شکوه نباید آلوده گردد

من از نالیدن بیزارم

 

سنگین ترین دردها و خشن ترین ضربه های آفرینش

تنها می توانند مرا به سکوت وادارند

 

در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می‌کنند

اما برای حسینی که آزاده زندگی کرد٬می‌گریند

 

حسین بیشتر از آب تشنه  لبیک بود ، افسوس که به جای افکارش

زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند

 

دیدم عده ای مرده متحرک که بر زنده  همشه جاوید عزاداری میکردند

 

از هنگامي كه به جاي شيعه علي (ع) بودن و از هنگامي كه به‌جاي

شيعه حسين بودن و شيعه زينب بودن،يعني پيرو شهيدان بودن

زنان و مردان ما عزادار شهيدان شده‌اند و بس

در عزاي هميشگي مانده‌ايم

 

حسين (ع) يك درس بزرگ‌تر ازشهادتش به ما داده است

 آن نيمه‌تمام گذاشتن حج و به سوي شهادت رفتن است

 

مراسم حج را به پايان نمي‌برد تا به همه حج‌گزاران تاريخ،نمازگزاران

تاريخ و مؤمنان به سنت ابراهيم بياموزد

كه اگر هدف نباشد، اگر حسين (ع) نباشد و اگر يزيد باشد

چرخيدن بر گرد خانه خدا، با خانه بت مساوي است

 

برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه قدرت و جرات لازم است

 هر ماهی مرده ای هم میتواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند

 

وقتی زور ، جامه تقوی می پوشد بزرگترین فاجعه در تاریخ پدید می آید 

فاجعه ای که قربانی خاموش و بی دفاعش علی است و فاطمه

و بعدها دیدیم که فرزندانشان یکایک و اخلافشان همه

 

تشیع صفوی بر خلاف تشیع علوی 

مذهب راه حل یابی است برای گریز از مسئولیت ها

 

توسل یکسره به کتاب دعا برای بستن قرآن است

چرا که گشودن قرآن، سخت است و مسئولیت آور

 

در نهان به آنانی دل میبندیم که دوستمان ندارند

درآشکار از آنانی که دوستمان دارند غافلیم

شاید اینست دلیل تنهاییمان

 

خدایا،مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان

اضطرابهای بزرگ٫غمهای ارجمند و حیرتهای عظیم را به روحم عطا کن

لذتها را به بندگان حقیرت ببخش و درد های عظیم را به جانم ریز

 

سياست در برابر صداقت ديگران خيانت

و صداقت در برابر سياست ديگران حماقت است

 

اگر می خواهید حقیقتی را خراب کنید

خوب به آن حمله نکنید ، بد از آن دفاع کنید

 

در مملكتي كه فقط دولت حق حرف زدن دارد، هيچ حرفي را باور نكنيد

 


مگر نمي داني بزرگ ترين دشمن آدمي ، فهم اوست

تا مي تواني خر باش تا خوش باشي

 


براي خوشبخت بودن ، به هيچ چيز نياز نيست جز به نفهميدن 

 

خداوندا به من

توفیق تلاش در شکست، صبر در نومیدی، رفتن بی همراه  

جهاد بی سلاح، کار بی پاداش، فداکاری در سکوت، دین بی دنیا

مذهب بی عوام ، عظمت بی نام ، خدمت بی نان ، ایمان بی ریا  

خوبی بی نمود ، مناعت بی غرور ، عشق بی هوس ، تنهایی در انبوه

جمعیت و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند

روزی کن

 

هرگز از ظلم نناليده ام،از خصم نهراسيده ام و از شكست نااميد

نشده ام اما كلمه شوم  مصلحت دلم را سخت به درد می آورد

 

 

هيچ كس دنيا را آن چنان كه هست نمي بيند

بلكه هر كس دنيا را آن چنان كه خودش هست مي بيند

 

مهربانی جاده ای است که هرچه پیش می روند خطرناک تر می گردد

 

ظلم است که معلم را به شمع تشبیه کرد

زیرا شمع را می‌سازند که بسوزد ولی معلم می‌سوزد که بسازد

 

 

از سکوت اگر به خشم آمدی سکوت کن

 

 

اگر مثل گاو گنده باشي،ميدوشنت

اگر مثل خر قوي باشي،بارت مي كنند

اگر مثل اسب دونده باشي،سوارت مي شوند

فقط از فهميدن تو مي ترسند

 

در شگفتم سلام آغاز ديدار است ولي در نماز پايان است

شايد اين بدين معني است که پايان نماز آغاز ديدار است

 

نمي دانم پس ز مرگم چه خواهد شد

نمي خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولي آنقدر مشتاقم که از خاک گلويم سوتکي سازد تا گلويم سوتکي

باشد به دست طفلکي گستاخ و بازي گوش و او يک ريز و پي در پي

دم و بازدم گرم خويش را در گلويم سخت بفشارد وخواب خفتگان خفته

را آشفته تر سازد. بدين سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را

 

نگاره ها

اشتراک در تلگرام