10/14 1393

سفیر عشق برای همسرم 19

سفیر عشق برای همسرم 19، دل نوشته ای زیبا، پندآموز، عاشقانه و سرشار از حکمت، فلسفه و قدردانی نادر ابراهیمی برای همسرش برگرفته از کتاب  چهل نامه کوتاه به همسرم، را تقدیم میکنم به همه زوجهای جوان، تا بخوانند و بدانند قدر و ارزش عشقشان را، تا دوست بدارند و ایثار کنند و ببخشند وجودشان را در راه دوست داشتن، و ببینند که چه آسان میتوانند باهم بودن را، باهم زیستن را، و باهم رفتن را، عاشقانه تجربه کنند و یقین کنند که زندگی است و تنها دوست داشتن.

سفیر عشق برای همسرم 19

 

بانوي بزرگوار من

به راستي كه چه در مانده اند آنها كه چشم تنگ شان را به پنجره هاي روشن و آفتابگير كلبه هاي كوچك ديگران دوخته اند و چقدر خوب است، چقدر خوب است كه ما من و تو هرگز خوشبختي را در خانه همسايه جستجو نكرده ايم.

اين حقيقتا اسباب و رضايت خاطر و سربلندي ماست كه بچه هايمان نديده و نشنيده اند كه ما از رفاه ديگران، شادي هاي ديگران و داشتن هاي ديگران، سفره هاي ديگران و حتي سلامتي ديگران به حسرت سخن گفته باشيم و من هرگز، حتي يك نفس شك نكرده ام كه تنها بي نيازي روح بلندپرواز تو اين سرافرازي و آسودگي بزرگ را به خانه ما آورده است. تو با نگاهي پر از شوكت و رفيع همچون آسمان سخي از ارتفاعي دست نيافتني، به همه ما آموختتي كه مي توان از كمترين شادي متعلق به ديگران، بسيار شاد شد بدون توقع تصرف آن شادي يا سهم خواهي از آن.

 

من گفته ام و تو در عمل نشان داده اي که خوشبختي را نميتوان وام گرفت

خوشبختي را نمي توان براي لحظه ای به عاريت خواست

خوشبختي را نمي توان دزديد

نمي توان خريد

نمي توان تكدي كرد  

 

بر سر سفره خوشبختي ديگران، همچو يك مهمان ناخوانده، مهمان حريصانه و شكم پرورانه نمي توان نشست و لقمه ای نمي توان برداشت كه گلو گير نباشد و گرسنگي را مضاعف نكند. پرنده سعادت ديگران را نمي توان به دام انداخت، به خانه خويش آورد و در قفسي محبوس كرد و به اميد باطلي، به خيال خامي.

خوشبختي گمان مي كنم تنها چيزي است در جهان كه فقط با دستهاي طاهر كسي كه به راستي خواهان آن آست ساخته مي شود و از پي انديشيدني طاهرانه. البته ما مي دانيم كه همه گفت و گوهايمان در باب خوشبختي، صرفا مربوط به خوشبختي در واحدي بسيار كوچك است نه خوشبختي اجتماعي، ملي، تاريخي و بشري. براي رسيدن به آنگونه خوشبختي  كه آرمان نهايي انسان است نيرو و اميد، اقدام و اراده ای مستقل فردي راه به جايي نمي برد و در هيچ نامه ای هم حتي اگر طوماري بلندباشد نمي توان درباره آن سخن به درستي گفت.

 

عزيز من

خوشبختي امروز ما، تنها و تنها به درد آن مي خورد كه در راه خوشبخت سازي ديگران به كار گرفته شود. شرط بقاي سعادت ما اين است و همين نيز علت سعادت ماست.

يك روز از من پرسيدي که  كي علت و معلول، كاملا يكي مي شود؟

يادت هست كه من  درجا  جوابي نيافتم كه بدهم. بسيار خوب، پاسخت را اينك يافته ام.

 

اشتراک در تلگرام