11/06 1391

گردش خانوادگی

 گردش خانوادگی لاک پشت ها 

گردش خانوادگی لاک پشت ها

شنیدید میگن انسانها اغلب نگران اتفاقهایی هستند که شاید هیچگاه در زندگیشان اتفاق نیفتد اما با همین نگرانی از انجام بسیاری از امور باز می مانند و بقول معروف از آنجا رانده و از اینجا مانده میشوند. طنزی که در این مطلب از سایت نگاره ها میخوانید یه چیزی تو همین مایه هاست. ماجرا از آنجا شروع میشود که  یک روز خانواده  لاک پشتها تصمیم گرفتند که به گردش بروند و چون  لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه  موارد خیلی کند عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن اما در نهایت خانواده  لاک پشتها ، خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند و در سال دوم سفرشون بالاخره یه جای مناسب  پیدا کردند. و حدود شش ماه طول کشید تا محوطه رو تمیز کردند و داشتند سور و سات رو باز میکردند که بابا لاک پشته زد تو پیشونیش که  ای داد ما که نمک نیاوردیم و پیکنیک بدون نمک هم که یک فاجعه است و چون همه آنها در این مورد خاص هم عقیده بودند بعد از یک بحث طولانی، جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد. لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گر چه او سریعترین لاک پشت بود اما او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره.

خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد.

سه سال گذشت و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال،شش سال و سپس در سال هفتم غیبت او،پیرترین لاک پشت که دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد.

 

ناگهان لاک پشت کوچولو فریادکنان از پشت درخت بیرون پرید و گفت 

دیدید ، دیدید  خلف وعده کردید

می دونستم که منتظر من نمی مونید

حالا که اینطور شد منم نمی رم نمک بیارم

 

نگاره ها

اشتراک در تلگرام